شش اشتباهی که مدیران اجرایی در مدیریت ریسک مرتکب می شوند

The Six Mistakes Executives Make in Risk Management

 نویسنده اصلی: Nasim N. Taleb

همکاران: Daniel G. Goldstein – Mark W. Spitznagel

سال انتشار: 2009

یکی از ده مقاله برتر مجله کسب و کار هاروارد در حوزه مدیریت ریسک

 

رویدادهایی با احتمال پایین و تاثیر زیاد، که پیش بینی آنها غیرممکن است- ما آنها را رویدادهای قوی سیاه می نامیم-بر محیط مسلط می شوند. بدلیل وجود اینترنت و جهانی سازی، جهان به سیستمی پیچیده تبدیل شده که متشکل از شبکه های پیچیده ای از روابط و سایر فاکتورهای بهم مرتبط است. پیچیدگی نه تنها پدیدار شدن رویدادهای قوی سیاه را افزایش می دهد بلکه پیش بینی رویدادهای متداول را نیز غیرممکن می سازد.

به جای تلاش برای پیش بینی رویدادهای با احتمال کم و تاثیر زیاد، باید آسیب پذیری در برابر آنها را کاهش دهیم. به باور ما، مدیریت ریسک باید با کاهش تاثیر آنچه نمی دانیم مرتبط باشد- نه تلاشی بیفایده برای ایجاد تکنیک ها و گزارشات پیچیده که توهمات ما در مورد توانایی درک و پیش بینی محیط اجتماعی و اقتصادی را تقویت نماید.

برای تغییر روشی که در مورد ریسک می اندیشیم، باید از این 6 اشتباه اجتناب کنیم:

1-تصور می کنیم که با پیش بینی رویدادهای با تاثیر بالا، میتوان ریسک را مدیریت کرد.

به چند علت این بدترین اشتباه ممکن است. یک، ما سوابق بدی از پیش بینی رویدادهای قوی سیاه داریم. دوم، با معطوف ساختن توجه خود به چند سناریوی با تاثیر بالا، از احتمالات دیگر غافل می شویم. بنابراین بتدریج آسیب پذیر می شویم. بهتر این است که بر پیامدها متمرکز شویم.

تلاش کنید بررسی کنید چطور کمپانی شما در مقایسه با رقبا تحت تاثیر تغییرات آشکار محیط قرار می گیرد. آیا افت جزیی اما غیرمنتظره در تقاضا یا عرضه تا حد زیادی بر کمپانی شما اثر می گذارد؟اگر اینطور است، نمی تواند در برابر افت شدید سفارشات، افزایش ناگهانی موجودی و غیره مقاومت نماید.کمپانی ها باید آمادگی مقابله با پیامدها را داشته باشند و با خریداری بیمه ریسک ها را پوشش دهند.

2.متقاعد می شویم که مطالعه گذشته به ما در مدیریت ریسک کمک می کند

مدیران ریسک به اشتباه از پس نگری بعنوان دوراندیشی استفاده می کنند. با این حال، تحقیق ما نشان می دهد رویدادهای گذشته رابطه ای با شوک های آینده ندارند.تاریخ خیلی ها را فریب می دهد.متون متداول مدیریت ریسک ما را برای دنیای واقعی آماده نمی سازد. مثلا، هیچ مدل پیش بینی کننده ای تاثیر بحران اقتصادی 2008 را پیش بینی نکرده بود. مدیران ریسک فرض می کنند اگر به اندازه کافی سخت تلاش کنند، می توانند نظیری برای هرچیز پیدا کنند و همه چیز را پیش بینی کنند. اما رویدادهای قوی سیاه نظیری ندارند. علاوه بر این، دنیای امروز شبیه گذشته نیست.

بدلیل تصادفی بودن اجتماعی اقتصادی، چیزی بعنوان شکست “معمولی” یا موفقیت “معمولی” وجود ندارد. پیروزی یا فاجعه رایج وجود ندارد.

3-ما به توصیه هایی که می گوید چکار نکنیم گوش نمی دهیم

توصیه هایی از نوع “انجام نده” معمولا سخت تر از “انجام بده” می باشند. روانشناسان تمایزی بین اقدام به کاری و غفلت از کاری قائل شده اند. اگرچه اثرات آنها در عرصه اقتصادی یکی است-یک دلار از دست ندهی یعنی یک دلار بدست آوردی- مدیران ریسک آنها را یکسان تلقی نمی کنند. آنها بیشتر بر دریافت سود تاکید دارند تا بر اجتناب از ضرر. یک کمپانی می تواند با اجتناب از ضررها موفق شود، در حالیکه رقبایش ورشکست شوند- و در نتیجه بتواند سهام بازار را از آنها بگیرد.

4-فرض می کنیم ریسک از طریق انحراف استاندارد قابل اندازه گیری باشد

انحراف استاندارد-که عمدتا در امور مالی بعنوان مقیاس ریسک سرمایه گذاری استفاده می شد- نباید در مدیریت ریسک استفاده شود. انحراف استاندارد با جذر مربع میانگین تغییرات مربعات مرتبط است-نه با تغییرات میانگین.هرکسی بدنبال یک عدد است تا نشان دهد ریسک باعث فاجعه می شود.

5-عدم درک اینکه چیزهایی که در ریاضی معادل هستند از نظر روانشناسی چنین نیستند.

ارائه یک سناریو با بهترین نمونه معمولا اشتیاق به ریسک را افزایش می دهد. همیشه بدنبال روش های مختلفی باشید که در آن خطر طوری ارائه می شود که اطمینان می دهد شما با قالب بندی یا ریاضیات غافلگیر نشوید.

6.یاد گرفتیم که کارایی و به حداکثر رساندن ارزش دارایی سهامداران، با افزونگی سازگار نیست

اغلب مدیران اجرایی نمی دانند بهینه سازی باعث می شود کمپانی ها در برابر تغییرات محیط آسیب پذیر باشند. سیستم های بیولوژیک بر تغییر غلبه می کنند؛ مادر طبیعت بهترین مدیر ریسک است. تکامل – اجزای یدکی برای ما فراهم ساخته مثلا دو ریه و دو کلیه- که امکان می دهد زنده بمانیم.

در کمپانی ها، فراوانی شامل ناکارامدی آشکار است: توانایی های بیهوده، اجزای استفاده نشده، و پولی که بکار نمی آید. نقطه مقابل  اعمال فشار است که فکر می کنیم خوب است. اینطور نیست؛ بدهی باعث می شود کمپانی ها- و سیستم اقتصادی-شکننده شود. اگر بسیار تحت نفوذ باشید، اگر کمپانی شما پیش بینی فروش را از دست بدهد، میزان سود تغییر کند، یا سایر ریسک ها پدیدار شوند، ورشکسته می شود. اگر در دفاتر حسابرسی خود بدهی نداشته باشید، بهتر با تغییرات کنار می آیید.

تخصصی سازی بیش از حد مانع تکامل کمپانی ها می شود.

هر شرکتی که نتواند پاشنه آشیل خود را بشناسد، بواسطه همان به سرنوشت مرگ دچار می شود.

گردآوری و تنظیم:

ملیحه کریم شاهی

محمد حق شناس

دانش پذیران دوره مدیریت کسب و کار DBA دانشکده فنی دانشگاه تهران